یک ربع مانده

ساعت یک ربع به ده است . روزگار مرا مجبور کرده است در یک وبلاگ فرمایشی ، از دل زمستان ، به بهار فکر کنم و بنویسم . همکاران دیگر آقای زرشکی رنگی است به اسم صفر و نیم . ماشالله دختر خانمی است پر حرف با عنوان " حرف هایی که به سختی کلمه می شوند" ! -. آقای مخاطب خاموش بهروز نام دارد و توی تمام پست بیست سی نظر دارد از خاموشی ایشان و مجموعه عرائض آقای بلاگر هم هست که چون ایشان را نمی شناسم شوخی ای هم نمی کنم!
http://www.yek-rob-mande.blogfa.com/
یا علی گفتیم و این وبلاگه آغاز شد . خداوند عاقبت ما را به خیر کند .
پاورقی : با استناد به اینکه عجله کار شیطونه ، الان ساعت یک ربع به ده است . شک نکنید
بعد از تحریر : وبگذر فیلتر شد ؟ ? !
+ نوشته شده در شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 21 توسط حروف چین
نوشتن ، نامه ای از درون به خود است . شاید اگر نوار قلبی و نوار مغزی می توانند نشان دهند که وضعیت جسم یک آدم چگونه است نوشتن بتواند نشان دهد روح یک نویسنده چقدر سالم یا بیمار است . نوشتن نه فراموش کردن است و نه به یاد آوردن . نوشتن فاصله میان این دو کلمه است . نوشتن مثل بستن یک زخم و یا در آوردن یک گلوله است . از نوشتن نمی ترسم . همیشه برای نشان دادن پشت صحنه یک زندگی باید نوشت . و در پشت صحنه هیچ کس ادا در نمی آورد . من نه به عنوان یک نویسنده و نه به عنوان کسی که می نویسد هیچ ادعایی ندارم و نخواهم داشت . تنها در دردی که سالهاست به جان دستانم افتاده دائما تکانش می دهم و بدون اینکه بخواهم کلمات را به کاغذ تزریق می کنم . گاه برای خودم . گاه برای یک اتفاق . گاه برای یک عشق و گاه برای هیچ چیز ...تنها می نویسم حتی اگر کاغذهایم را بسوزانم ، بسوزانند . . .