قبل از خواندن این پست ، لازم است بگویم مدتی شده که طولانی می نویسم . شما ببخشید . در ازای اینکه من طولانی می نویسم و شما حوصله ندارید ؛ می توانید نخوانید . من اصلا ناراحت نمی شوم . این حق من است که طولانی بنویسم و این حق شماست که چشمتان را اذیت نکنید و مرا نخوانید .
.............................................................................................................................

رای ما رو دزدیدن ولی ما باز رای می دیم! ( ستاد رای دهندگان از رو نرفته ) . نامزدهای مورد تایید علامه مصباح یزدی در جبهه پایداری . ترس دشمن از رنگ ها : یه روز از لباس سبز سپاه ... یه روز از لباس خاکی بسیج ... یه روز از سرخی خون شهدا ... یه روز از چادر مشکی زن ها ... یه روز از کیک زرد نیروگاه هسته ای ... و جمعه هم از جوهر آبی سبابه ها انشالله . چون منتخب اصلی ما خانه نشسته / تکلیف همان است که در خانه نشینیم .

این ها اس ام اس های ابتدایی برای شروع انتخابات مجلس بود . اولین انتخابات رسمی بعد از اتفاقات 88 . نهمین دوره مجلس .

حوصله نداشتم که بخواهم رای بدهم . وقتی از پله های مترو بالا می آیی گردون قرمز ماشین نیروی انتظامی توی صورتت می افتد و تو باید خیلی عادی راه بروی و فکر کنی که هیچ اتفاقی نیفتاده . یا این ون های سفید و سبز بدقواره که یک خانم چادری کشیک خیابان را می دهد تا به کسی گیر بدهد ، رویش هم نشانه مشمئز کننده ای حک شده . یگان امداد!

این هم شد زندگی ؟ خیابان های کج و کوله مال دوران مغول . ازدحام جمعیت و سراسری و همه جایی مردمانی که همه جا حضور دارند . مردم همیشه در صحنه . که پایش بیفتد یک روز این طرفی اند و روز دیگر آن طرفی . یک روز زنده باد برای مصدق می فرستند و مرگ بر اعلیحضرت و روز دیگر مرگ بر مصدق می فرستند و زنده باد برای شاه! کلا عشق بیرون ریختن اند برایشان هم چندان فرقی نمی کند کدام طرف . بیست و پنج بهمن باشد می آیند بیست و دو بهمن باشد می آیند . انتخابات باشد می آیند . تظاهرات بر ضد انتخابات هم باشد می آیند! کلا مردم عجیب و قریبی هستند! گاها به چشم های خودم شک می کنم . این اظهارنظر های عجیب و قریب داخل مترو و تاکسی و بی آر تی مال همین مردمی است که همواره بصیرت دارند و حماسه ای پرشور می سازند!
در صف ترافیک گیر کرده بودیم و این راننده تاکسیه به آن یکی گفت چی شده این همه بستس؟ ... نیم دونم والا همه دارن می رن خدمت آقا ! بعد تک تک مسافران هم به هم لبخندی می زنند و به راه خود ادامه می دهند ! تا دلتان بخواهد هم آدم هایی هستند مخالف و منتقد که فحش را می کشند به این و آن و خلاصه شاکی ِ شاکی اند! من نمی دانم چرا این ملت غیور و آگاه که همواره در صحنه حضور دارند یک بار نشده در حرف های روزمره و یومیه شان از این نظام و انقلاب حمایت کنند؟

همدلی ای که امروز انتخابات می بینیم چرا روزهای دیگر نیست؟ چرا این تلویزیون خراب شده نمی آید و یک نفر را نشان دهد که بگوید نه خیر آقا من به جهیزیه ننه ام می خندم که رای دهم! خلاصه که همه شاد و آگاه و پشت ِ نظام (!) هستند . و گویا تا ترتیبش را ندهند هم ول کن معامله نیستند!

از آن آدم هایی که همه چیزشان بر اساس یک برنامه ریزی شلخته و به هم ریخته است و به خاطر احساس مثبتشان هیچ وقت کارهایشان خراب نمی شود. از این آدم هایی که وقتی سقف خانه شان چکه می کند به حضرت عباس متوسل می شوند و دعای قطع باران می خوانند . بعد هم برای همه کُری می خوانند که امشب بگذره و این سقف رو سر من و زن بچه ام فرو نیاد فردا یَک پدری از این صابخونه در آرم! فردا هم که در راهرو صاحبخانه شان را می بینند چنان چاق سلامتی می کنند که انگار طبقه گردون برج میلاد را داده اند دستشان آن هم نه با ماهی سیصدمیلیون تومن بلکه سیصد هزار تومن . چقدر صاحب خانه خوبی هستند خلاصه .

این در حالی است که اگر همین اروپایی های پدرسوخته یک سنت ناقابل برود روی اجناسشان چنان پیف پیف می کنند و قهر می کنند و اعتصاب می کنند که چرخ مملکت فلج شود! بعد یک سنت هم از قیمت اولیه اش کمتر می شود آن کالا . حالا اگر این اتفاق در ایران بیفتد از آن بالا روح همه را مورد عنایت می دهند و بعد هم دو بسته می خرند که یک وقت خدایی نکرده گران تر نشود! حکایت زمان رب درست کردن موقعی که گوجه گران می شود .

آدم های بی بخار ، همین هم حقشان است . حق همیشه گرفتنی است . اگر مردمی آگاه نباشند تا حق را از حاکم بستانند تا ابد توسری خور هستند و خواهند بود و این ابدا تقصیر حاکم نیست . اما ایران جایی است که با همدردی و هم دلی همه کلاه خودشان را می چسبند و ت.خمشا.ن هم نیست آن طرف تر چه می شود . اگر کسی بر سر دار تاب خورد این ها حساب کار دستشان می آید و می گویند آخی! خیلی زیاده روی کرده بود . من بهش گفتم نکنه .

تشبیه قشنگی نیست اما از قرآن سر نیزه کردن به دین خود شک نکنید! پیامبر می گوید "علی مع الحق و الحق مع علی" ... بعد همین علی (ع) که مظهر حق است وقتی دم از حق می زنند همه مردم می گویند ما با قرآن نمی جنگیم . قرآن حق است . حق را قرآن تایید می کند . پس هراس نکنید از خشم و منطقتان . از حقتان نگذرید ...

همه ایران سراسر و یکپارچه "آدم های جوگیر" دارد . آدم های جوگیری که سال 1320 می خواهند چادر را از سر مردم بکشند برای پیشرفت و تجدد و مدرن شدن . وقتی که دین را عاملی برای پیشرفت نکردن می دانند و مانع از آزاد بودن . و سال 1360 چادر بر سر مردم می کنند برای پیشرفت و رهیابی معنوی . و دین را عامل اصلی پیشرفت و مظهر آزادی می دانند . این ها همان مردمانند که چادر بر سرشان بکشی جدال می کنند و چادر از سرشان بکشی هم جدال .

به جای ماهی دادن ماهیگیری را یادشان بده . راستش من هرگز دوست نداشتم که رای بدهم و در این حرکت عظیم ملت شریک باشم . مدیران سروران مسئولین و مردمان عزیز ، من به عنوان یک شهروند معمولی و عادی از تمام رفتارها و اتفاقات کشورم ناراضی ام . از این که مردم آشغال هایشان را توی سطل نمی ریزند و از اینکه شهرداری آشغال خانه برایم درست کرده . خانه های مکعب شکل بدقواره و هر کدام به یک اندازه . و هزار و یک ...
شهدای عزیز ، من شرمنده شما هستم . قسم یاد می کنم چنانچه در این مملکت جنگی صورت بگیرد با تمام وجود ناچیزم به میدان بیایم و اجازه ندهم خاک کشورم زیر پوتین بیگانه له شود ! من سر می دهم برای ایرانم . برای اسلامم زندگی می کنم . پایش بیفتد همه ما این گونه ایم . همیشه تا آنجا که می توانستیم بوده ایم و کم نگذاشته ایم . شهدای عزیز که جان و عمر خود را گذاشتید ، امنیت را زیر "کلمه مقدسه الله" ساختید ؛ اینک نوبت من و هم نسلان من است تا با تمام وجود درس بخواینم و سعی کنیم برای ایمانمان . برای شعار بزرگ " ما می توانیم " . شهدای عزیز ، چقدر درد و دل ها ماند .

و اینک ... خانه ملت ! خیلی ها به حرمت خون شهدا باز آمدند و انگشتان جوهریشان را به حمایت از شما بالا بردند! با هزار و یک مشکل و یک اعتماد و امید .
خیلی ها می گویند وضعیت همونیه که بوده . فقط می خوایم بدتر نشه .
مدیون شهدا باشید اگر میان این مردم تفرقه بیندازید . دسته بندیشان کنید و عده ای را به جان عده ای بیندازید و بر سر اختلاف عقیده شان اتحادشان را بگیرید . مدیون شهدا باشید اگر آن چنان تلویزیون و اینترنت و آزادی را ببندید که در مقابل فارسی زبان های بیگانه زیاد شوند . رسانه های آن طرفی ای که بخواهند در راه رضای خدا سنگ این مردم را به سینه بزنند . مدیون شهدا باشید اگر حالا که رخت مسئولیت به تن می کنید لحظه ای نقش بازی کنید و جفا کنید . این حق و وظیفه من بود که از شما حمایت کنم ، این حق و و ظیفه شماست که از آرمانهای مردم حمایت کنید .

موقعی که با تردید تمام می رفتم تا یکبار دیگر برگه ای برای انتخابات پر کنم کارگرهای شهرداری با کارتک و آب افتاده بودند به جان دیوارهای شهر که با سیریش پوسترهای وکلای مجلس را در آغوش گرفته بود را پاک کنند . ساعت های آخر بود و شهر به وضعیت قبل بر می گشت . آنچه که می ماند اما ذهن و یاد مردم است ...

پدرم وقتی از حوزه انتخابیه رایش را داده بود و برمی گشت به ماشین ، رادیو روشن بود . می گفت حضور پرافتخار مردم . حماسه حضور . و اینکه فلانی و فلانی و فلانی رای داده اند . گفت قطعش کن لامصبو!