سلام ای غروب غریبانه دل ، سلام ای طلوع سحرگاه رفتن، سلام ای غم لحظه های جدایی


+ لایق وصل تو که من نیستم ...
+ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۱ ساعت 18 توسط حروف چین


نوشتن ، نامه ای از درون به خود است . شاید اگر نوار قلبی و نوار مغزی می توانند نشان دهند که وضعیت جسم یک آدم چگونه است نوشتن بتواند نشان دهد روح یک نویسنده چقدر سالم یا بیمار است . نوشتن نه فراموش کردن است و نه به یاد آوردن . نوشتن فاصله میان این دو کلمه است . نوشتن مثل بستن یک زخم و یا در آوردن یک گلوله است . از نوشتن نمی ترسم . همیشه برای نشان دادن پشت صحنه یک زندگی باید نوشت . و در پشت صحنه هیچ کس ادا در نمی آورد . من نه به عنوان یک نویسنده و نه به عنوان کسی که می نویسد هیچ ادعایی ندارم و نخواهم داشت . تنها در دردی که سالهاست به جان دستانم افتاده دائما تکانش می دهم و بدون اینکه بخواهم کلمات را به کاغذ تزریق می کنم . گاه برای خودم . گاه برای یک اتفاق . گاه برای یک عشق و گاه برای هیچ چیز ...تنها می نویسم حتی اگر کاغذهایم را بسوزانم ، بسوزانند . . .